منطقهی آلاداغلار (کوههای رنگی)، بدون شک زیباترین قسمت از مسیر تهران-تبریز است. من هر بار که از این منطقه رد میشوم مجذوب این کوهها میشوم. لایه لایه رنگ است که روی هم انباشته شده، جلوهای از هزاران سال عمر زمین.
ما آدمها را هم اگر میشد مثل کیک برید و از عرض درونیمان تماشا کرد همین طور لایه لایه روی هم چیده شده بودیم؛ لایهای عشق، لایهای درد، لایهای شوق، لایهای زخم، لایهای نرم، لایهای سخت. عبور هر آدمی از زندگیمان رنگی از خود به جا میگذارد و هر تجربهای از زیستن، لایهای.
درست مثل کیکهای رنگینکمانی روزهای جشن. یعنی که به هر کس فقط برشی از ما میرسد. هر کجایمان را که گاز بزنند مزه متفاوتی میدهیم، تا دندان به کدام لایه گذاشته باشند که دنبالهاش به کدام زخم یا کدام عشق برسد.
ما آدمها کیکهای سادهی اسفنجی نیستیم؛ لایه لایهایم، رنگیرنگی. همدیگر را همین قدر لایهلایه و رنگیرنگی ببینیم؛ آلاداغلارهایی برآمده از رسوب سالیان خاک، با رگههایی که راه به دل کوه میبرند و هیچ کس نمیداند آن رگهها یادگار کدام هزارهی عمر است؛ هیچ کس جز خود کوه.